سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 3059451

  بازدید امروز : 35

  بازدید دیروز : 57

جک و لطیفه

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

درباره خودم

جک و لطیفه
حسن علی مدنی
پر از جک و لطیفه های زیبا

 

لینک به لوگوی من

جک و لطیفه

 

دسته بندی یادداشت ها

جبهه . جک . جنگ . دفاع مقدس . طنز . لطیفه .

 

بایگانی

لطیفه های از آب گذشته!!!
لطیفه های از آب گذشته 2! !!!!!!
لطیفه های از آب گذشته!!!! 3
لطیفه های از آب گذشته !!!3
بهار 1385
پاییز 1384
تابستان 1384
بهار 1384

 

اشتراک

 

 

از همه جا

نویسنده:حسن علی مدنی::: چهارشنبه 83/9/18::: ساعت 11:39 صبح

 

از همه جا!

دریا

داشتم توی دریا شنا می کردم, خوشبختانه آرام بود و موج نداشت. من هم چشمانم را بسته بودم و به طرف جلو شنا می کردم که یک دفعه یکی داد زد: stop .چشمانم را که باز کردم,  دیدم  یک نفر توی قایق با اسلحه ایستاده, فکر کردم دزده بنابراین رفتم زیر آب اما وقتی آمدم بیرون دیدم روی یک تابلو نوشته: welcome to Russia

 

قاتل جنایتکار

هوا توفانی بود و باران بسیار تندی می آمد.  قرار بود آن قاتل جنایتکار را بکشم, اسلحه ام هم پر بود... بالاخره هم گیرش انداختم,  خیلی التماس کرد ولی با یک گلوله کارش را ساختم,  آه عجب بازی سختی بود!

 

نامه ی مشکوک

نامه ای به دستم رسید که در آن نوشته شده بود: شما پر از استعدادید, شما نابغه اید, بله, این ما هستیم که شما را کشف کردیم, شما مستحق دکترای افتخاری هستید, شما آخرشید, شما دیگه ... خوب حالا که اینقدر عاقل و باشعورید بیایید در کلاس کنکور ما شرکت کنید!

 

صدای پای آقا غوله

   معلم ریاضیمان هنوز به مدرسه نرسیده بود.  آقای ناظم به جای او توی کلاس ما بود, وبرایمان داستان می گفت,  آن هم یک داستان ترسناک! وقتی داستان به آنجا رسید که: صدای پای آقا غوله آمد...  یکدفعه معلم ریاضیمان وارد شد!

 



  • کلمات کلیدی :

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    طنز دفاع مقدس!
    دوباره جک و لطیفه!
    داستان طنز
    اطلاعیه انجمن حمایت از حیوانات نجیب و شریف
    باز هم لطیفه!!!
    [عناوین آرشیوشده]


    [ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

    ©template designed by: HASSAN ALI

    Forecast | Maps | Radar